بزرگراه

ماوی یعنی آبی، مثل اقیانوس، آسمان، کوه‌ها، و دلتنگی

می‌گفت حسرت به دلم ماند یک بار دیوانه بازی درآوری، بیخیال منطق و دودوتا چهارتا شوی... 

با خودم فکرکردم راست می‌گوید، مدت‌هاست که دیوانه نبوده‌ام.

با خودم فکر کردم لابد در سالمندی به نوه‌هایی که داشتنشان در خیال هم دور به نظر می‌رسد بگویم که مادربزرگتان سری عاقل داشت و دلی دیوانه،

هرگز نه قلبش سرش را راضی کرد، 

و نه سرش قلب را،

تمام عمرش با تردید و حسرت زندگی کرد،

ایستاده در سر دوراهی حسابگری و پناه گرفتن در ساحل امن یا جنون و دل به طوفان زدن...

نوشته شده در پنجشنبه دهم تیر ۱۴۰۰ساعت 20:17 توسط ماوی| |

می‌شود در ایستگاه قطار،
یا
فرودگاه،
یا ترمینال شهر کوچک و دورت، ۰
با اولین طپش‌های قلبِ دلتنگت،
پیش از برای همیشه رد شدن، 
پیش از رفتن، 
در ثانیه‌ای تعلل،
دیگر پا پیش نگذاری، 
چمدانت را هراسان پشت سرت بکشی و برگردی. 


می‌شود پیش از گذاشتنِ فرم استعفا،
روی میزِ مدیر، 
با اولین طپش‌های قلبِ مضطربت،
بیمناک از امنیت و ثباتِ رها شده، 
تمام ناکارآمدی‌ها، 
و درجا زدن‌ها را فراموش کنی،
پاشنه‌ی پایت را بچرخانی،
کاغذِ استعفا را رها کنی درون سطل آشغالی، 
و برگردی به خودِ پیشینت، 
با همان اونیفرم‌ سابق. 


می‌شود بعد از جدایی،
با اولین طپش‌های قلبِ دلتنگت، 
تمام گره‌ها و زخم‌هایی که به هم زدید را به دست فراموشی بسپاری، 
شماره‌ی یار رفته را بگیری و بخواهی که برگردد،
که برگردی. 
 برگردی به دلِ مسائل و پیچیدگی‌هایی که گاه خود را در حل کردنش ناتوان می‌دیدی و احتمالا خواهی دید.  


می‌شود در میانه‌ی کار دشواری که آغاز کردی، 
با اولین طپش‌های قلبِ بی‌قرار و تنها و مستاصلت،
پا پس بکشی، 
برگردی به سادگی، 
به چالش نداشتن، 
به داشته‌های پیشینت و بیشتر نخواستن... 

من خوب و بد تعیین کردن بلد نیستم،
هیچ وقت نبوده‌ام. 

رها کردن و عصیان کردن و رفتن و کار دشوار کردن لزوما برای من ارزش بیشتری ندارند،
چه بسا گاه بیشتر خواستن ما را در معرض زخم‌ها و صدمه‌های جبران ناپذیری قرار دهد. 

اما این‌ روزها، 
که بارها خودم را در لبه‌ی رها کردن همه‌چیز
و رفتن به سراغ گزینه‌ی ساده‌ی کم درد و امن می‌بینم. 
باید به خودم یادآوری کنم، 
که هیچگاه در زندگی، 
در موقعیت‌های این چنینی،
گزینه‌های ساده‌ی کم درد جهانم را بزرگ‌تر نکرد.


باید به خودم یادآوری کنم که گاهی درد کشیدن
می‌ارزد،
کاش بتوانم صبور بمانم.

نوشته شده در چهارشنبه دوم تیر ۱۴۰۰ساعت 22:32 توسط ماوی| |

Design By : Night Melody